روزشمار زندگی نفس مامان و بابا

مسافرت بندر عباس  

امروز مهرسا خانم بیست و دو ماهگیش تموم شد و مصادف با بیست و هشتم صفر هست.  ...

امروز ۵ محرم و روز علی اصغر هست من و مهرسا و بهار و مامانش و مادر جونش همگی با هم رفتیم شاه چراغ مهرسا به خاطر بد خواب شدنش به غیر از چند دقیقه اول اصلا اروم نگرفت بعد هم یه دور تو شاه چراغ زدیم و برگشتیم این هم مهرسا با لباس سبز فدای تو     ...

مهرسای عزیزم دیگه الان تقریبا بلد شده دو کلمه رو با هم بگه  مثلا می گه عمو امد-حمام بریم-لالا کنیم-بیدار شو بازی با حلقه ها هم کامل بلد شده به قول خودش منا بلده ...

سلام به شیطونک خودم تو این چند روز من و بابای با مهرسا جون رفتیم بیرون خرید و یه اسب صورتی خوشکل خریدیم اسب که نه ....گوزن اما مهرسا بهش می گه اسب منا یعنی اسب مهرسا ...

امروز روز جمعه هست و هجده ماهگی مهرسا خانم ما. ...

زود بزرگ نشو مادر بچه بمون و بچگی کن از ته دل بخند و ساعت ها از بازی کردن سرمست باش   ...

سلام عزیز مامان و بابا از این روزهات بگم  اول از همه این که من-من یاد گرفتی-همش می گی من من این لباس کی هست من من این موبایل منه۰۰۰۰ عینکه منه.... دوم هم این که ....چند وقته غذاتو میزارم جلوت خودت می خوری خیلی دوست دارم این کارهاتو ولی...... کلی کثیف کاری می کنی حالا عکساشو می زارم ...